فهرست بستن

زندگینامه شهید ابراهیم عشریه

خانه عارف مجاهد | شهید ابراهیم عشریه زندگینامه شهید ابراهیم عشریه

یکم شهریور ماه سال 1356 در شهر نکا کودکی از تبار مازندران، پا به عرصه گیتی گذاشت. پدرش او را ابراهیم نامید. او فرزند سوم از خانواده‌ای شش نفره بود. خانواده‌ای که با درآمد حاصل از شغل حلبی‌سازی پدر امرار معاش می‌کرد. دوران ابتدایی را در دبستان شهید اشجعی، راهنمایی را در مدرسه امام موسی صدر و سپس دوران متوسطه را در دبیرستان شهید بهشتی و در رشته ریاضی و فیزیک؛ در شهر نکا به پایان رسانید.
از کودکی بانشاط، شجاع و پُر انرژی بود و به رشته‌های ورزشی و فعالیت‌های اجتماعی علاقه داشت. از همان دوران، شروع به یادگیری قرآن کرد. او در سال 74-75 موفق به أخذ دیپلم شد.
خدمت مقدس سربازی‌اش را در معاونت عقیدتی-سیاسی ستاد مشترک ارتش ج.ا.ا در شهر تهران (خیابان جمالزاده) طی نمود و در سال 1377 به زادگاهش بازگشت. گرایش جدی شهید عشریه به تذهیب نفس و اخلاق از همان دوران مقدس آغاز گشت و پس از آن در تمام طول عمرش هیچگاه شرکت در جلسات اخلاق اساتید مختلف را رها نکرد.
به دلیل اُنسی که با قرآن داشت در کانون قرآنی نکا شروع به فعالیت نمود. همان سال هم در آزمون سراسری رشته ریاضی محض دانشگاه پیام نور بهشهر پذیرفته شد و شروع به تحصیل کرد. واقعه سیل سال 1378 همه چیز را در نکا به ویرانی کشاند تا ابراهیم و خانواده‌اش را مجبور به ترک شهر و تغییر محل زندگی‌شان کند. این جابجایی اجباری، تحصیل او را در دانشگاه با دشواری زیادی روبرو کرد.
در سال 1379 با خانواده‌ای از شهر نکا وصلت نمود و مراسم عقد بسیار ساده‌ای را برگزار نمودند. کمتر از یکماه بعد به دلیل علاقه به نظام و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و ‌پس از قبولی در آزمون ورودی و طی مراحل گزینشی، وارد دانشگاه افسری که آن زمان در شهر اصفهان واقع بود گردید؛ تا دوران آموزشی افسری‌اش را به مدت 4 سال سپری کند. او با نوع تفکر، علم، آگاهی و اعتقادی که کسب کرده بود وارد این سازمان مقدس شد و گفت: “با شناخت صحیح و پیروی از اندیشه امام خمینی1 در به اهتزاز درآوردن پرچم توحید در این مسیر قرار گرفتم”
در اردیبهشت سال 1382 و مصادف با میلاد پیامبر اکرم (صل الله علیه و آله وسلم) مراسم عروسی‌اش را در نکا برگزار و پس از مدت کوتاهی برای ادامه زندگی مشترک در منطقه دُرچه اصفهان، منزلی در نزدیکی مسجد اجاره نمودند. اینکه منزلش در همسایگی مسجد باشد برایش بسیار اهمیت داشت.
در طول دوران آموزش افسری باید از صبح زود تا حدود 5 و 6 بعدازظهر در دانشکده افسری حضور می‌یافت. این وضعیت در ابتدای زندگی مشترک، خیلی برای او و همسرش سخت بود اما با صبوری و مهربانی طرفین، این مشکلات گذشت تا اینکه در تابستان سال 1384 دوران افسری به اتمام رسید. او با وجود تمام این مشکلات، هیچگاه ورزش جودو را ترک نکرد؛ ورزش جودو را از سال 1373 شروع کرده بود و نهایتاً در این رشته به درجه استادی دان 3 رسید.
بلافاصله با درخواست شخصی و علاقه و استعدادی که از خودش نسبت به علوم نظامی ‌در دوران آموزشی نشان داده بود برای ادامه خدمت به مرکز آموزش افسری علویون که در شهر مقدس قم واقع شده بود معرفی گردید. امکان حضور در محضر کریمه اهل بیت حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها از آرزوهای دیرینه او بود.
حاصل این زندگی مشترک سه دختر به نام‌های زهرا، زینب و فاطمه معصومه بود. ابراهیم استعداد و توانمندی ویژه‌ای در امر فرماندهی و مربی‌گری داشت و لذا پس از مدت کوتاهی ابتدا در کسوت مربیگری تاکتیک و سپس در امر فرماندهی یگان آموزشی به سرعت رشد نمود.
تلاش‌های بی وقفه شهید عشریه در کسب تجربه و مطالعه‌های بی‌امان، نظم و انضباط، اطاعت پذیری و برخورداری از هوش و استعداد خدادادی، ایمان، اخلاص و اعتقاد به هدف الهی، از او یک مربی ممتاز و متمایزی نسبت به سایر همکاران ساخته بود.
شهید عشریه در کسوت مربیگری دروس رشته تاکتیک و عملیات مانند رزم انفرادی، رزم تیم و گروه، راپل، آرامسازی و کنترل اغتشاشات، نقشه خوانی، زندگی در شرایط سخت، پاکسازی ساختمان و جنگ شهری، اصول و قواعد رزم، تخصص داشت. او مربی‌گری‌اش را در رشته‌های تجوید قرآن، جودو و دفاع شخصی تکمیل نمود. علاوه بر این استعدادها او از صدای خوشی نیز برخوردار بود فلذا قاری قرآن و مداح قابلی نیز بود و حقیقتاً به صورت عملی شکر این استعداد و نعمت‌های خداوند را با تمام وجود و توان به جای می‌آورد.
حاصل پژوهش و تحقیقات او در قامت یک استاد نظامی، تألیف کتاب مرجع “تکنیک‌ها و تاکتیک‌های عمومی‌رزم”، جزوات “آرام سازی و کنترل اغتشاشات”، “اصول و قواعد رزم”، “رزم انفرادی”، “نیازمندی‌های آموزشی-عملیاتی منطقه سیستان و بلوچستان”، آیات کاربردی-تربیتی قرآن کریم” و مشارکت در تحقیقات پیرامون “آشنایی و بررسی تاکتیک‌های جنگ 1991 و 2003آمریکا و متحدین علیه عراق”، جهاد نظامی‌در قرآن کریم”، “تدبر در آیات 140 تا 148 سوره آل عمران”، “دکترین ندسا”، “نقش انگیزش در مربیان”،”بررسی الگوی آموزشی دروس تاکتیک و عملیات دورهای عمومی‌افسری”، طرحنامه تألیف کتاب تاکتیک‌های نبرد در خلیج فارس”، “برنامه درسی پنهان” و… بود.
اما این خصوصیات بالاخره برایش باعث دردسر شد و در سال 1389 به منظور ادامه خدمت مؤثرتر به دانشگاه امام حسین علیه السلام منتقل گردید. از آن جایی که زندگی در محیط شهر تهران و دور از قم با روحیات این خانواده سازگار نبود لذا پس از گذشت حدود 18 ماه مجدداً به همان محل قبلی خدمت بازگشت.
او در شهر قم تا سال 1391 اجاره نشین بود و علی‌رغم حقوق کم و داشتن سه فرزند؛ زندگی بسیار موفق و شیرینی را سپری می‌کرد. منزل شخصی‌اش را  که از طریق تعاونی مسکن سپاه آماده شده بود در ابتدای شهریورماه 1391 تحویل گرفت که اقساط آن را ماهانه باید پرداخت می‌کرد.
دوران زندگی و خدمت ابراهیم همواره با فراز و نشیب و سختی‌های فراوانی مواجه بود؛ اما هیچکدام از این مشکلات نتوانست همت والای او و خانواده‌اش را در هم بشکند. علاقه او به مباحث طلبگی باعث شد که شب‌ها در کلاس‌های یکی از مدارس حوزه علمیه مشغول علم آموزی در این زمینه نیز گردد. او با وجود تمام مشغله‌هایی که داشت، هیچگاه کلاس‌های رزمی جودو را در شهر قم تعطیل نکرد.
در همین زمان بود که حفظ قرآن را نیز به همراه همسرش آغاز نمود. او برای این مهم در کلاس‌های حفظ قرآن حرم مطهر حضرت معصومه سلام الله علیها شرکت می‌جست اما پس از حفظ چهار جزء اتفاق دیگری افتاد.
او به منظور ارتقاء تحصیلی از مهرماه 1393 تا تابستان 1394 مشغول تحصیل در مقطع کارشناسی ارشد در دانشکده دافوس سپاه شد. این دوره بصورت شبانه روزی برگزار می‌شد و بنابراین ابراهیم تنها در روزهای پنجشنبه و جمعه می‌توانست در کنار خانواده‌اش در قم باشد. در تمام طول این مدت از ادامه حفظ قرآن و انس با آن غافل نشد و به جد آن را دنبال می‌کرد. اما این دوره او را از شرکت در کلاس‌های طلبگی بازداشت و نتوانست ادامه دهد.
در مهرماه سال 1394 و با پایان مقطع فوق لیسانس و پیگیری فرمانده دانشگاه امام حسین علیه السلام، برای بار دوم و با شرط سکونت خانواده در شهر قم، مجدداً موافقت کرد تا برای ادامه خدمت به دانشگاه افسری و تربیت پاسداری امام حسین علیه السلام در شهر تهران منتقل شود. به این ترتیب شنبه‌ها به تهران عزیمت می‌کرد و چهارشنبه غروب به قم بر می‌گشت.
شهید عشریه برای اعزام به مأموریت نبرد با دشمنان تکفیری، بسیار پیگیری بود تا اینکه با عزیمت او در اسفندماه 1394 موافقت به عمل آمد و در20 اسفند همان سال به کشور سوریه عازم گشت. او در این مأموریت به عنوان فرمانده گردان نخبگان مجاهدین عراقی فعالیت مستشاری-رزمی‌می‌نمود.
سرانجام پس از 35 روز مجاهده و نبرد همراه با اخلاص و شجاعت مقابل دشمن در 24 فروردین 1395 در حین عملیات خط شکنی به منظور بازپس گیری منطقه العیس که در جنوب غربی شهر حلب قرار دارد، به شهادت رسید. پس از شهادت ایشان امکان بازگرداندن او وجود نداشت و پیکر مطهرش بیش از سه سال در همان موقعیت شهادتش باقی ماند.
سرانجام پس از پیگیری طرفین و مبادله اجساد و شهدا در اوایل تیرماه 1398 به آغوش وطن و خانواده1 خویش بازگشت. شهید ابراهیم عشریه پس از تشییع باشکوهی در شهرهای تهران، قم و مازندران؛ در نهایت گلزار شهدای شهرستان نکا را معطر نمود و برای همیشه میعادگاه تمام عاشقان راهش شد. روحش شاد و یادش گرامی ‌باد.
ـــــــــــــــــــــــــــــــ
1- در زمان شهادت ایشان، نازدانه‌هایش 4 و 7 و 10 سال سن داشتند.

 

17 Comments

  1. ناشناس

    سلام من در زمان شهادت ایشون و همرزمانشون تو سه کیلومتری محل شهادتشون در شهر الحاضر بودم واقعاً روز سختی بود

    • مالک

      سلام برادر
      اجرتون با شهدا
      لطفاً خاطرات ارزشمند خودتون رو در رابطه با این شهید بزرگوار برای ما از طریق آدرس زیر ارسال بفرمایید.
      info@aref-e-mojahed.ir

  2. ناشناس

    شهید جان تو را به حنجر پاره علی اصغر کمکم کن کمکم کن کمکم کن
    بحق آبروی حضرت مادر و کریمی اهل بیت

  3. همکار

    با سلام
    یه نکنه ای که جالبه بیان بشه اینه که آخرین باری که ایشون و هم رزمشون شهید مهدی طهماسبی رو در دانشگاه افسری دیدم ؛نورانیتی عجیب و بی سابقه در چهره های این دو شهید بود والبته اون موقع نمیدونستم که هر دو قرا است به خیل شهدا بپیوندند.
    یادشان گرامی ؛راهشان پر رهرو و شفاعتشان نصیب دوستدارانشان باد.

    • مالک

      سلام برادر گرامی
      ضمن تشکر از عنایت شما
      لطفاً این موضوع رو در قالب خاطره و ترجیحا با ذکر تاریخ و مکان در همین صفحه یا در صفحه خاطرات عارفان مجاهد https://aref-e-mojahed.ir/?page_id=1049 ثبت نمایید.
      ان‌شاءالله عاقبت به خیری با شهادت

  4. مهدی

    من در پادگان آموزشی علویون شاگرد ایشان بودم، خوش به حالش، شهادت نوش جانش

  5. عاشق شهادت

    روح شهدای عزیزمان شاد
    ممنون که ما رو با زندگی این راهنماهای زندگی آشنا می کنید کاش سن فرزندانشان هنگام شهادت پدر بزرگوارشان ذکر می شد تا بدانیم ،چقدر مدیون همسر و فرزندان شهداییم

    • مالک

      سلام علیکم
      با تشکر از تذکر شما
      انشاءالله توفیق شهادت شامل حال تمام عاشقان شهادت گردد.
      تذکر شما بسیار به جا بود و در متن اعمال گردید.
      التماس دعا

  6. میلاد

    سلام من از شاگردان این شهید عزیز بودم. خیلی در امر آموزش جدی بود . میتونم بگم حقیقتا استاد اخلاق بود. یه نکته جالب شخصیت ایشون این بود که می‌گفت به من بگید ابراهیم. نه پسوند نه پیشوند. به خاطر همین واسه بچه ها شده بود آقا ابراهیم. آقا ابراهیم هیچ وقت از خاطرم نخواهی رفت.

    • مالک

      سلام برادر بزرگوار
      انشاءالله لطف و شفاعت شهید شامل حالتان و با ایشان محشور شوید…
      ضمن تشکر از عنایت شما نسبت به این وبگاه، خواهشمند است علاوه بر دعوت سایر دوستان و معرفی این وبگاه به ایشان، نظرات و انتقادات سازنده خود را نیز ارسال فرمایید.

  7. دستور

    سلام و سپاس از شما، افتخار دوستی با این شهید بزرگوار رو از کودکی تا 22 سالگی ایشان داشتم و متاسفانه از سال 1378 تا زمان شهادتشون از ایشان بی خبر بودم.
    در یک کلام انسان وارسته ای بودند. روحشون شاد و راهشان پر رهرو باد.

    • مالک

      سلام برادر گرامی
      خوش به سعادت شما
      لطفاً درصورتی که هر تعداد خاطره قابل ذکری از ایشان دارید، ارسال بفرمایید.
      باتشکر
      انشاءالله شفاعت شهید شامل حالتان

  8. گمنام

    سلام بسیار لذت بخش بود تشکر از زحمات شما و همه کسانی که در خط شهدا خدمتگذارند

    • مالک

      علیک سلام
      ضمن عرض ادب و تشکر از لطف شما
      لطفاً با ارسال پیشنهادات ارزشمند خود در کیفیت بخشی بیشتر این تارنما ما را یاری نمایید.
      التماس دعا

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *